ديرزماني است که فرار مغزها از يک معضل، به امري روزمره تبديل شده است.
برجام و فرجام فرار مغزها
سرمقاله ماهنامه دیدهبان فناوری
16 دی 1394 ساعت 16:00
ديرزماني است که فرار مغزها از يک معضل، به امري روزمره تبديل شده است.
ديرزماني است که فرار مغزها از يک معضل، به امري روزمره تبديل شده است.
ديگر کسي از شنيدن خبر رفتن و مهاجرت متخصصان، همکاران و آشنايان متعجب نميشود. کشورهاي مقصد هم ديگر کمابيش مشابه و قابل حدس زدن هستند. اما حالا و با موضوع برجام هستهاي و برچيده شدن تحريمها و بازگشت عنقريب و مجدد کشور به عرصه اقتصاد جهان، آيا اين روند ميتواند کند يا معکوس شود؟
کم نبوده و نيستند شرکتهايي که از سويي نگران از دست رفتن دستاوردهاي فنيشان هستند به سبب مهاجرت نخبگان و از ديگر سو نگران کمبود متخصصان و کارشناسان کارآزموده هستند براي جذب به کسبوکارهايشان. يعني اين مهاجرتها هم مانع تکامل کسبوکارهاي موجودشده است و هم روند توسعه و تکامل آتي را از کسبوکارهاي ديگر ميگيرد.
پس برجام هستهاي چقدر ميتواند ما را اميدوار کند که اگر کارشناسان ما ميخواهند براي گوگل و مايکروسافت کارکنند، خب چه بهتر که در گوگل ايران يا مايکروسافت ايران مشغول کار شوند؟
چقدر ميتوانيم اميدوار باشيم که همان شرايطي که نخبگان گريزان از کشور، در پي دست يافتن به آن هستند، هر چند شايد نه به همان کيفيت، در داخل کشور مهيا شود؛ تا عطاي خارج رفتن به لقاي آن بخشيده شود؟
آيا ميتوانيم نتيجه بگيريم که پيوستن مجدد ما به اقتصاد جهاني، تمايل شرکتهاي بزرگ به سرمايهگذاري داخل کشور، رفتوآمد هيئتهاي سرمايهگذاري به کشور، مذاکرات بخش خصوصي با شرکتهاي خارجي و ... همه و همه سبب ميشود که فرار مغزها روندي کاهشي داشته باشد؟
آيا ميتوانيم نتيجه بگيريم که به غير از انتقال سرمايه، منتظر انتقال دانش، انتقال تجربيات فني و تجربيات مديريتي هم بايد باشيم؟
تجربيات مديريتي به نظر نگارنده از جمله ضروريترين چيزهايي است که بايد بيصبرانه منتظر ورود آنها به کشور باشيم. در حوزه فناوري اطلاعات با فقر بسيار زيادي در زمينه تجربيات مديريتي و اجرايي پروژههاي بزرگ روبهرو هستيم. چه بسيار ايدههايي که در عمل و پيادهسازي و به دليل فقدان همان تجريبات به شکست انجاميده و به عامل اتلاف سرمايه و زمان بدل شده است. نمونههاي بسياري از طرحهاي بزرگ ملي نرمافزاري و سختافزاري و ترکيبي از هر دو (بدون ذکر نام) سراغ داريم که ماهها و سالها به چاه ويل بودجه مالي و منابع انساني تبديل شدهاند و سرانجام کار نيز با ارائه خروجيهاي ضعيف و فاقد اهميت، بهنوعي پروژه به اتمام رسيده است. پروژههايي که بيش از آنکه در خدمت کشور باشد، به ابزار کارآموزي و تمرين مجريان آن بدل شده است.
در واقع ميخواهم تاکيد کنم که همانگونه که نهضتي براي توسعه استارتاپها راه افتاده تا بتوانيم ايدههاي کوچک را ساماندهي و مديريت کنيم، چيزي که استارتاپها به واقع در آن ضعف دارند، اميدوارم نهضتي ديگر هم براي انتقال دانش مديريت پروژههاي بزرگ، به کشور راه بيفتد. اميدوارم که يکي از برکات اين برجام؛ کندکردن روند فرار مغزها باشد.
ماهنامه دیدهبان فناوری- شماره پنجم
کد مطلب: 10640