در کشور ما در سالهاي اخير استارتاپها بسيار مورد توجه قرار گرفتهاند.
کنکاشي پيرامون دلايل اقبال گسترده به استارتاپها در ايران
19 مهر 1394 ساعت 16:03
در کشور ما در سالهاي اخير استارتاپها بسيار مورد توجه قرار گرفتهاند.
در کشور ما در سالهاي اخير استارتاپها بسيار مورد توجه قرار گرفتهاند.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، راهاندازي چند استارتاپ در استانهاي مختلف، انتشار مطالب متعدد پيرامون استارتاپها بهخصوص در نشريات مديريتي، کارآفريني و حوزه فاوا، برگزاري کلاسها و دورههاي آموزش استارتاپ نمونههايي از توجه ويژه به استارتاپها است. لذا هماکنون توجه ويژه به استارتاپها در کشور ما بهخوبي قابل مشاهده است. با مشاهده اين همه توجه و بحث پيرامون استارتاپ ناخودآگاه اين سوال در ذهن متبادر ميشود که چرا در کشور ما استارتاپها مورد اقبال عمومي قرار گرفتهاند؟ دليل توجه بيش از حد به اين پديده در کشور ما چيست؟ آيا منطقي است که در يک کشور در حال توسعه به اين ميزان به استارتاپها توجه شود؟ به نظر ميرسد اقبال ايجاد شده به استارتاپها چندان طبيعي و قابلقبول نيست. اين ميزان اقبال نه با شرايط و ساختار اقتصادي کشور ما همخواني دارد و نه با تجربه کشورهاي توسعه يافته. اما اين اقبال قابل توجه ميتواند دلايل مختلفي داشته باشد. شناسايي اين دلايل ميتواند براي فعالان اين حوزه، مديران و کارآفرينان کاربردي و مفيد باشد. در اين ياداشت به اختصار به بررسي برخي دلايل مورد توجه قرار گرفتن استارتاپها در کشورمان ميپردازيم.
فرهنگ نامناسب اقتصادي
يکي از مسائل مهمي که تبديل به مانعي بر سر راه رشد و توسعه اقتصادي کشور شده است فرهنگ اقتصادي مردم است. متأسفانه فرهنگ اقتصادي مردم ما، فرهنگ مناسب و مطلوبي نيست و داراي مشکلات متعددي است. اين مشکلات که در طول ساليان متمادي و بهمرور ايجاد شده است هماکنون تبديل به فرهنگ عامه جامعه شده است و از طرق مختلف بر سر راه توسعه اقتصادي کشور مانع ايجاد ميکنند. تمايل به امور واسطهگري، دلالي و سفتهبازي يکي از ويژگيهاي فرهنگ اقتصادي مردم ما است. اين تمايل دروني مردم سبب شده است تا از گذشته مردم تمايل به تجارت داشته باشند و کمتر به توليد رغبت داشته باشند. البته تجارت در گذشته داراي توجيه اقتصادي بود و شکل صحيحي از فعاليت اقتصادي بود اما در سالهاي اخير اين روحيه مردم منحرف شده است و به سمت دلالي، واسطهگري و سفتهبازي گرايش پيدا کرده است. با نگاهي به اجزای توليد ملي کشور نيز مشاهده ميشود که بخش عمده توليد ملي ما در بخش خدمات قرار دارد در حاليکه اين ميزان خدمات در هيچيک از کشورهاي در حال توسعه وجود ندارد و متناسب با ظرفيت اقتصادي کشورهاي در حال توسعه نيست. به نظر ميرسد اين فرهنگ اقتصادي يکي از دلايل گرايش مردم به تاسيس استارتاپها و تجارتهاي آنلاين باشد. درواقع فرهنگ اقتصادي مردم ما بهنحوي است که تمايل به اين کسبوکارها در بين مردم وجود دارد و آنها ترجيح ميدهند تا بهجاي انجام امور توليدي يا فعاليتهاي مولد اقتصادي از طريق تجارت و واسطهگري کسب درآمد کنند.
جوان بودن جامعه
يکي از ويژگيهاي مهم جمعيتي کشور ما جوان بودن جمعيت است. با توجه به تغييرات جمعيتي که در دهه پنجاه و شصت در کشور رخ داد کشور ما تبديل به کشوري با اکثريت جوان شده است. بر اساس آخرين سرشماري انجام شده ۳۹.۵ درصد افراد جامعه ۳۰ تا ۶۴ سال سن دارند و مهمتر از آن، بيش از ۲۴ ميليون جوان ۲۰ تا ۳۵ سال در کشور وجود دارد. جوان بودن جمعيت موضوعي است که بر روي بسياري از متغيرهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي تأثيرگذار است. به نظر ميرسد جوانان به دليل ويژگيهايي که دارند تمايل به مشارکت در ايجاد استارتاپها دارند. درواقع ميتوان يکي از دلايل اصلي و مهم توجه زياد به استارتاپها در کشور را جوان بودن جمعيت دانست. جوانان برخلاف افراد مسن، ذاتاً افرادي ريسکپذير هستند و تمايل به انجام فعاليتهايي با ريسک بالا دارند. از سوي ديگر جوانان علاقه زيادي به تکنولوژي و فناوري دارند و مشتاقانه به يادگيري تکنولوژيهاي جديد و استفاده از آنها ميپردازند. يکي ديگر از ويژگيهاي جوانان بلندپروازي آنها و تمايلشان به کسب درآمد زياد است. جوانان هميشه به دنيال بهدست آوردن درآمد زياد با حداقل زحمت هستند و تلاش ميکنند راههايي براي موفقيت و کسب درآمد زياد را پيدا کنند. بهعقيده برخي کارشناسان همين ويژگيها بود که در سالهاي اخير باعث گسترش شبکههاي هرمي شد و تعداد زيادي از جوانان به عضويت آنها درآمدند. به نظر ميرسد اين ويژگيها سببب شده است تا اقبال زيادي به استارتاپها در کشور وجود داشته باشد و عده زيادي به دنبال ايجاد آنها بروند، بنابراين يکي از دلايل مهم گسترش استارتاپها را ميتوان جوان بودن جمعيت کشور دانست.
وجود محدوديت درآمد و عدم شايسته سالاري
وجود مشکلات اقتصادي و محدوديتهاي درآمدي يکي از عوامل استقبال جوانان و کارشناسان از استارتاپها است. وقتي که فارغالتحصيلان يا کارشناسان جوان کشور با مشکلات فراوان در يافتن فرصت شغلي مناسب و درآمد مکفي مواجه ميشوند، به اين فکر ميافتند که به جاي اشتغال در شرکتها با حقوق اندک، بهتر است خود کارآفريني کنند و با کمترين هزينه و استفاده از تکنولوژي درآمدزايي کنند. از همين رو درپي ايجاد کسبوکارهاي جديد ميروند و از آنجا که سرمايه اندکي دارند و داراي قدرت نوآوري نيز هستند و با حوزه تکنولوژي آشنايي دارند ترجيح ميدهند که کسبوکار جديد خود را در حوزه کسبوکارهاي آنلاين و استارتاپها ايجاد کنند. بهعبارت ديگر وقتي يک جوان نوآور و داراي فکر و خلاقيت مشاهده ميکند که از تواناييهاي او استفاده نميشود و مورد بيمهري قرار ميگیرد تلاش ميکند تا خود کسبوکاري ايجاد کند و از توانمندي خود استفاده کند. در برخي موارد نيز از توانمندي افراد استفاده ميشود اما آنچنان که شايسته است زندگي فرد تأمين نميشود و شخص براي رسيدن به زندگي بهتر و استفاده بهتر از توانمندهاي خود به فکر ايجاد شرکت جديد ميافتد. اگر شايستهسالاري در کشور وجود داشته باشد و از زحمات افراد نوآور بهطور شايسته قدرداني شود آنها در شرکتهاي موجود مشغول به فعاليت ميشوند و وقت و انرژي خود را صرف ايجاد شرکتهاي جديد و نوپا نميکنند. درواقع به همين دليل است که در کشورهاي توسعهيافته به اين ميزان شرکتهاي نوپا مورد استقبال و توجه قرار نگرفتهاند و به اندازه کشور ما تمايل به اين شرکتها وجود ندارد.
دست نخورده بودن بازار
يکي از ويژگيهايي که باعث جذب سرمايهگذاران و کارآفرينان به بازار ميشود دستنخورده بودن بازار است. بازارهايي که در آن رقباي زيادي وجود دارد و افراد زيادي در آن مشغول فعاليت هستند چندان براي کارآفرينان و سرمايهگذاران جذابيتي ندارد. در مقابل هر چقدر بازاري نوظهورتر باشد و تعداد رقبا در آن کم باشد جذابيت بيشتري براي ورود افراد به آن وجود دارد. به نظر ميرسد يکي از دلايل استقبال از استارتاپها دستنخورده بودن بازار آن و بکر بودن آن باشد. بازار فناوري ايران بهخاطر دلايلي همچون ريسکپذيري بالا براي سرمايهگذاري و عدم حضور رقباي خارجي در بازار هنوز دستنخورده باقي مانده است و بسياري از بخشهاي اين حوزه اشباع نشدهاند، بنابراين ظرفيت براي ورود به اين بخش براي فعالان کارآفرين يا شرکتهاي استارتاپي بسيار بالا است. اين بازار هنوز فاصله زيادي با اشباع شدن دارد و اکنون در مراحل ابتدايي رشد و توسعه خود قرار داد، بنابراين کارآفرينان ميتوانند اطمينان داشته باشند که براي موفقيت آنها در اين بازار رقباي چنداني وجود ندارد و درصورت ورود رقباي جديد نيز اين بازار تا اشباع فاصله زيادي دارد و تا مدتها ميتوانند در کنار رقبا در اين بازار فعاليت کنند و کسب سود کنند. به نظر ميرسد اين وضعيت بازار فناوري اطلاعات يکي از دلايل استقبال کارآفرينان از آن باشد.
سود اغواکننده
عامل ديگري که براي تصميمگيري سرمايهگذاران و کارآفرينان مهم است ميزان سود انتظاري از سرمايهگذاري و کارآفريني است. بازارهايي که سود انتظاري قابل توجهي دارند بيشتر براي کارآفرينان جذاب هستند. درواقع هر چه ميزان سود انتظاري بالاتر باشد ورود کارآفرينان بيشتر خواهد بود. در حوزه استارتاپها نيز سود انتظاري بسيار بالا و اغوا کننده است. وقتي آمار ميزان درآمد و سوددهي استارتاپهاي موفق اروپايي مانند فيس بوک منتشر ميشود هر کارآفريني را تحتتأثير قرار ميدهد و او را براي ورود به اين حوزه ترغيب ميکند. کارآفرينان جوان بدون توجه به الزامات موفقيت استارتاپها با بيتوجهي به احتمال شکست استارتاپها تنها به اين سود بالا توجه ميکنند. البته سود استارتاپهاي موفق به اندازهاي اغوا کننده است که باعث ناديده گرفتن تمام مخاطرات و ريسکهاي موجود ميشود. در کشور ما که از لحاظ ساختار جمعيتي کشوري جوان هستيم اين سود بيشتر از کشورهاي ديگر مورد توجه کارآفرينان قرار ميگيرد زيرا جوانان به دليل شرايط سني خود افرادي بلندپرواز هستند و تمايل دارند که با حداقل کار حداکثر سود را کسب کنند و از سوي ديگر ريسک پذيري بالايي دارند. در اين شرايط اين سود بالا سبب ميشود تا ريسک آن را بهراحتي بپذيرند و وارد اين حوزه شوند.
هزينه کم براي شروع کار
همواره يکي از موانع کارآفريني و ايجاد کسبوکار جديد، هزينههاي بالا ايجاد شغل جديد است. اين مشکل تقريباً در تمام کشورها وجود دارد و يکي از موانع مهم کارآفريني محسوب ميشود. اما استارتاپها به دليل ويژگيهايي که دارند نيازي به سرمايهگذاري اوليه بالا ندارند و با هزينه کم قابليت اجرايي شدن دارند. درواقع ميزان سرمايه اوليهاي که براي شروع به کار يک استارتاپ نياز است در مقابل با کسبوکارهاي ديگر بسيار اندک است. بنابراين استارتاپها يکي از موانع اصلي ورود کارآفرينان را ندارند و با سهولت بيشتر امکان اجرايي شدن دارند. طبيعي است در اين شرايط جذابيت بيشتري براي ورود به آن وجود خواهد داشت.
برداشت ناصحيح از استارتاپ
به نظر ميرسد در کشور ما شناخت درست و صحيحي از استارتاپها وجود ندارد. وقتي با فعالان اين حوزه و کساني که تمايل به ورود به آن را دارند صحبت ميشود و يا نظرات آنها خوانده ميشود به خوبي اين عدم شناخت صحيح مشاهده ميشود. برخي بر اين باورند که تنها با داشتن يک ايده خوب ميتوان استارتاپي موفق طراحي کرد يا برخي ديگر بر اين باورند که تنها با ايجاد يک سايت ميتوان کارآفريني کرد. در حاليکه داشتن ايده خوب تنها گام اول از ايجاد استارتاپ است و نميتوان استارتاپ را تنها محدود به داشتن يک ايده و ايجاد سايت کرد. همان طور که اشاره شد استارتاپ يک شرکت نوپا است که به مرور تبديل به يک شرکت کامل و رشديافته ميشود. درواقع استارتاپ شروعي براي يک کسبوکار است که در آينده بايد رشد پيدا کند و به بلوغ برسد بنابراين نميتوان آن را تنها محدود به يک ايده يا يک سايت کرد. علاوهبر اين شرکت نوپا براي موفقيت نياز به الزامات و پيشنيازهاي متعددي دارد و بدون توجه به آنها شکست آن حتمي خواهد بود. بدون شناخت کافي از الزامات موفقيت اين کسبوکار نميتوان اميدي به موفقيت آن داشت. اما به نظر ميرسد در کشور ما تنها به يک روي سکه که کسب سود بالا است توجه ميشود و از روي ديگر سکه که الزامات، پيشنيازها و موانع موفقيت آن است غفلت ميشود. اين شناخت ناصحيح از استارتاپها باعث شده است که اقبال زيادي به آن وجود داشته باشد. درواقع اگر شناخت افراد از استارتاپها صحيح بود به اين ميزان به آن گرايش پيدا نميکردند اما زماني که با الزامات آن آشنايي ندارند و شناخت صحيحي از ماهيت آن ندارند آن را کاري ساده و با سود بالا ميپندارند و به سمت آن گرايش پيدا ميکنند.
ماهنامه دیدهبان فناوری- شماره سوم
کد مطلب: 10193