رئیس پیشین سازمان فناوری اطلاعات میگوید استراتژیهای ما برای پیشرفت باید عقلانی باشد و باید دید که چه توانمندیها و چه آرزوهایی وجود دارد و مسیری بین آنها پیدا کرد.
رئیس پیشین سازمان فناوری اطلاعات میگوید استراتژیهای ما برای پیشرفت باید عقلانی باشد و باید دید که چه توانمندیها و چه آرزوهایی وجود دارد و مسیری بین آنها پیدا کرد.
به گزارش افتانا، امیر ناظمی، رئیس پیشین سازمان فناوری اطلاعات در برنامه تلویزیونی «تفاوط» که از شبکه استانی اصفهان پخش میشود از سیاستگذاریهای اینترنتی سخن گفت. او در این گفتوگو درباره بحث داغ این روزهای جهان، یعنی هوش مصنوعی و تصمیمگیری و تصمیمسازی این حوزه گفت: میتوان موضوع مطرح شده را از جنبههای مختلفی بررسی کرد. این مبحث مرا به شدت به یاد «آلیس در سرزمین عجایب» میاندازد که در همان ابتدای ورود به یک دنیای جدید از یک گربه میپرسد «من باید از کدام طرف بروم؟» و گربه در پاسخ میگوید «کجا میخواهی بروی؟» و آلیس جواب می دهد «نمیدانم» و گربه در جواب میگوید «پس از هر طرف بروی فرقی ندارد». به نظرم ما در چنین وضعیتی هستیم. وضعیتی که سیاستگذاری و سیاستگذاران ما نسبت به عوابق تصمیماتی که میگیرند، آگاه نیستند. شاید بسیار شیفته برخی ایدهآلها هستیم که نسبتی به واقعیت ندارند. ولی در حوزه سیاستگذاری همیشه گفته میشود عاقلانه رفتار کردن یعنی توازن بین مطلوب شما و توانمندیتان. اگر توانمندی کاری را نداشته باشید و فقط شعار بدهید، نتیجه و راه حل شما کار آمد نخواهد بود. وضعیت سیاستگذاری در ایران امروز ما، پر از ایدهآل و مطلوبهایی است که در قالب شعار گفته میشود اما با واقعیت زیست ما الزاما تناسبی ندارد و باعث ایجاد مشکل میشوند.
ناظمی درباره مفهوم حکمرانی گفت: حکمرانی که امروزه ما به کار میبریم، مفهومی است متشکل از مفهوم اصلی «حقِ تصمیمگیری». یک نظام حکمرانی میگوید چه کسی حق چه تصمیمی را دارد. برای مثال، در یک بنگاه، مدیرعامل حق چه تصمیم گیریهایی را دارد، هیئت مدیره چه تصمیمهایی را میگیرد، سقف تصمیمگیریهای آنها چقدر است. این میشود نظام حکمرانی آن شرکت و قاعدتاً شرکتهای مختلف، نظام حکمرانی مختلف دارند و خیلی وقتها هم طیفبندی میشود و میگوییم برخی شرکتها این طرف طیف قرار دارند و برخی دیگر در طیفی دیگر. همین موضوع هم برای کشورها وجود دارد. نظام حکمرانی یک کشور یعنی چه کسی حق چه تصمیمی را دارد و قاعدتا باید یک سری اصول رعایت شود. برای مثال اصل برابری مسئولیت با اختیارات، یعنی به همان اندازه که اختیار وجود دارد باید پاسخگو بود. پس اگر یک تصمیمی گرفته شد که آن را نقض کرد، به این معنی است که نظام حکمرانی به خوبی رعایت نشده و در حقیقت نظام حکمرانی مناسب نیست و همین هم در سطح بینالمللی وجود دارد و چندین مدل حکمرانی وجود دارد. زمانی که یکی از این مدلهای حکمرانی انتخاب میشود در واقع باید تمام الزامات آن را بپذیرید و نمیتوانید بگویید من قسمتی از این حکمرانی را برمیدارم و در مدلی دیگر قسمتی دیگر از آن را انتخاب میکنم. این دو به علت وجود تناقض با یکدیگر نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و شما را به نتیجه درستی نمیرسانند.
وی ادامه داد: در قدیم شاید بین حکمرانی و حاکمیت تفاوتی وجود نداشت. در یک طرف حاکمیت وجود داشت و در طرفی دیگر مردم. اما در مفهوم حاکمیت از ترجمه Governance، ترکیب بین این دو است. علت به وجود آمدن این ترکیب، زمانی بوده است که حاکمیتها آنقدر قدرت داشتند که سیاستها را بگذارند و مردم در آن چهارچوب حرکت و پیروی کنند. اما امروزه، دوران چنین حاکمیتهایی سر آمده است و ما با انبوهی از بازیگران غیرحاکمیتی و غیردولتی در دنیا روبهرو هستیم. مانند سازمانهای مردم نهاد و یا شرکتهایی که امروزه بسیار قدرتمند شدهاند. به قول کیسینجر که در کتاب جدید خود، درباره هوش مصنوعی به همراهی اشمیت با هم نوشتهاند و ترجمه فارسی آن هم چندماه پیش منتشر شد، شرکتها و پلتفرمهای امروزی تأثیرشان از بسیاری از وزارتخانهها در دنیا بیشتر شده است و حتی بر روی سیاستها و زندگی مردم تأثیرگذارند و این یک واقعیت است. اگر آن را بپذیریم آن وقت باید کمی تغییر در خواستههایمان به وجود آید و دیگر تصور گذشته را نسبت نداشته باشیم که حاکمیت یک سیاستی را قرار میدهد و توانمندی آن را دارد که جامعه را به سمت آن بکشاند. چنین حاکمیتهایی دیگر منقرض شده است و اساسا وجود خارجی ندارند. این موضوع را اگر در حاکمیت آمریکا مطابقت قرار دهیم، مانند جلسه دادگاه تیک تاک یا همان جلسه استماع، دیگر نیازی به دادگاه نیست، نیازی هم به حضور ایلان ماسک در جلسه نبود و به راحتی میتوانستند آن را فیلتر کنند و آن را ببندند. علت این چنینی نبودن آن، این است که آن نظام حکمرانی فهمیده است که در دنیای امروز فقط حاکمیتها نیستند که بتوانند فرمان بدهند و اساسا آن سیاستی که به دست میآید حاصل تجمیع و برآیند تصمیمهای بازیگران مختلفی است که متشکل از بخشهای گوناگون مانند جامعه، شرکتها، سازمانهای مردمنهاد و غیره است. جامعه باید همراه شما باشد و اگر شما و یا سیاستهایتان را قبول نداشته باشد، شانسی برای آن سیاست نمیتوانیم قائل باشیم. اگر واقعا به دنبال شنیدن حرف مردم هستیم و به مردمسالاری ایمان داریم، آن وقت نمیتوانیم نقش این بخشهای مختلف را نادیده بگیریم؛ آن هم در حالی که امروزه درباره آن حرف میزنیم، نمونهها و نمودهایی در نظام حکمرانی ما وجود ندارد. برای مثال شورای فضای مجازی که داریم، نمایندگانی از بخشهای خصوصی و یا نمایندههایی از کاربران در آن حضور ندارند و تمام صندلیها دست نهادهای حاکمیتی داده شده است. زمانی که ما چنین وضعیتی رو به رو هستیم آن وقت باید تردید کنیم. در زمینه اینترنت، اگر نگاهی به بیست سال اخیر در خصوص فراگیری آن داشته باشیم، از زمانی که اینترنت dial up تا اینترنت خانگی پرسرعت و میزان دسترسی بالای مردم به اینترنت به واسطه اینترنت همراه؛ همیشه دچار مشکل یا ابهاماتی در خصوص برقراری اینترنت بودهایم. در واقع برای مثال اگر یک پدیده اجتماعی یا یک شبکه اجتماعی مسلط بر جامعه میشد، حاکمیت، دولتهای مختلف، نهادهای گوناگون و غیره به استقبال مسئله نمیرفتند و به شکل واکنشی با آن مواجه میشدند و تصمیماتی هم که گرفته میشد نتیجهبخش نبوده است. پلتفرمها را از راههای مختلف فیلتر کردند، چرا که مشکلات امنیتی برای ما ایجاد میکردند و همچنان این مسئله ادامه دارد.
ایران با چین و روسیه فرق دارد
او درباره موفقیتهای کشورهایی مانند چین و غیره و مقایسه با ایران گفت: ما هم میتوانیم یک راهحل که بین مسیر توانمندی و مقبولیت وجود دارد، پیدا کنیم؛ اما نه با روش چین. در دنیا با سه الگوی حکمرانی جهانی رو به رو هستیم. در حقیقت زمانی که در مورد الگوی حکمرانی صحبت میکنید میتوانید کشورهای مختلف را در این سه گروه تقسیمبندی کنیم.
الگوی چندجانبهگرایی که ایده اصلی آن این است که دولتها دارای حاکمیت برروی اینترنت کشور خودشان هستند و در کشور خود قدرت تصمیمگیری نسبت به آن را دارند. برای مثال میتوانند تصمیم بگیرند که اینترنت خود را فیلتر کنند یا نکنند. کشورهایی مانند چین، روسیه به طور خاص طرفدار این الگو هستند. زمانی که پذیرای چندجانبهگرایی باشیم باید سازمان ملل متحد و نهاد ای زیر مجموعه آن را به رسمیت بشناسیم که مشکلی برای چین و روسیه ایجاد نمیکند. چرا که عضو شورای امنیت هستند و به نوعی در حقیقت توان محافظت از خود را دارند و میتوانند وارد دیالوگ با ابر شرکتها و دیگر کشورها بشوند. کسانی که طرفدار چندجانبهگرایی هستند، به علت پذیرا بودن حاکمیت ملی، هر نوع حملاتی از کشورهای دیگر را هم به مثابه یک جنگ تلقی میکنند. ما قسمتهای مورد علاقه آن حاکمیت را برمیداریم ولی دوست نداریم تبعات آن را بپذیریم. نه دوست داریم به قواعد بینالمللی و جهانی بپیوندیم و نه هیچ پروتکل جهانی را بپذیریم.
الگوی چند ذینفعی که آمریکاییها طرفدار و پرچمدار آن هستند. در این دیدگاه، اینترنت چیزی نیست که فقط دولتها حق داشته باشند در مورد آن نظر بدهند. کاربران، شرکتها و غیره هم میتوانند نسبت به آن نظر دهند. به همین علت است که ساختاری مانند ساختار I can به وجود آمده و هر کدام از آنها کارگروههایی دارد. جنس حکمرانی آمریکا، کشوری نیست و بازیگران غیر دولتی دارد. ما باید حرف بازیگران غیر دولتی را بشنویم. پذیرش این الگو در ایران برای ما مناسب نیست. جدا از دیدگاه از نظر نوع نظام سیاسی، خلاف منافع ملی به حساب میآید. دلیل آن هم این است که وقتی شما نگاه میکنید قویترین شرکتها برای آمریکا است. اما این منطق نمیتواند به نفع همه کشورها باشد و در واقع آمریکا را تقویت میکند. پیام این الگو هم این خواهد بود که اگر حملاتی صورت گرفت، حسابش از حاکمیت جدا است. اگر میخواهیم در نظام حکمرانی جهانی نقشی داشته باشیم و خواستههای خودمان را جلو ببریم، باید این بازیگران را ایجاد کنیم، نه اینکه هرروز به بهانههای مختلف جلو رشد و پیشرفت آنها را بگیریم. باید اجازه بدهیم بخشهای غیردولتی بزرگتر شوند و رشد کنند.
الگوی نگاهی ترکیبی بین هر دو دیدگاه قبلی را بیشتر در کشورهای اروپایی شاهد هستیم. در این الگو، نهادی ذیل سازمان ملل وجود دارد که اگرچه صندلیهای آن به حاکمیتهای کشورهای مختلف اختصاص داده شده است اما صندلیهایی هم به شرکتها و سازمانهای غیر دولتی داده میشود.
ناظمی ادامه داد: سوال اصلی این است، زمانی که میخواهیم درباره این موضوعات صحبت کنیم اول از همه باید ساختاری داشته باشیم، یعنی از بین این الگو ها باید یکی را انتخاب کرد و پیش گرفت. در واقع در هر الگویی مانند هر معاملهای، هر مذاکرهای یک سری چیزهایی را میدهد و یک سری چیزهایی میگیرد و کنترلپذیری صد درصدی معنای خارجی ندارد و نمیتواند چنین چیزی وجود داشته باشد. زمانی بود که کشورها بر این باور بودند که باید به مرزهای خود توجه کنند اما بعدها متوجه شدند حکمرانی فقط این چنین نیست و بلکه باید یک سری جاها را آزاد بگذارند. آن چیزی که ما برای توسعه نیاز داریم توازن بین قدرت حکومت و قدرت مردم و جامعه است. اگر توازنی باشد که قدرت حکومت را صد درصد کنید و جامعه را صفر، توسعه صورت نمیگیرد و به سمت استبداد میرود. از سوی دیگر همه قدرت را هم به جامعه بدهید باز هم توسعه صورت نمیگیرد، چرا که به سمت آشوب میروید و هرج و مرج صورت میگیرد. همه سختی سیاستگذاری، راه رفتن در این دالان باریک است. فرقی ندارد درباره اینترنت حرف بزنید، درباره خودرو حرف بزنید و یا در مورد سخوت و... . دنیای امروز برای توسعه، یک حرف دارد و آن این است که باید توانست بر روی این مرز باریک حرکت کرد و باید بتوانیم بعضی زمانها از این کنترل کردنها دست برداریم.
حاکمیت امروز ما باید یاد بگیرد که خواستههایش در گذشته واجد معنا بوده اما امروز دیگر با روح زمانه همخوان نیست. دیگر با خواستههای نسل جوان و خواستههای مردم همخوانی ندارد و اگر بخواهد همچنان لجاجت کند، بدتر خواهد شد و اگر هم میخواهد آن اتفاق پیش نیاید باید همراهی بهوجود بیاید. اگر به سه الگوی گفته شده بازگردم، قاعدتا ازجمله کسانی هستم که طرفدار الگوی اروپایی هستند. به این علت که الگوهای چین و روسیه برای خود آنها جوابگو بوده و مناسب شرایط آنهاست. برای مثال برای کشوری که کل جمعیت آن ۸۰ الی ۸۵ میلیون است چطور میخواهد یک موتور جستوجو مانند بایدو داشته باشد که لازمه کاربران آن ۱۵۰ میلیون کاربر است. این شعاری است که تناسبی با واقعیتها ندارد. تفاوت بعدی آنها این است که چین و روسیه عضو شورای امنیت هستند. ما حتی هنوز نسبت به برخی ساختارهای سازمان ملل مشکل داریم و پذیرای آنها نیستیم.
وی ادامه داد: سومین تفاوتی که وجود دارد توانمندی فنی است. توانمندی فنی چین در تولید ناخالص داخلی که در دنیای امروز و در حال رقابت با آمریکا و اتحادیه اروپاست با تولید ناخالص داخلی ما که امروزه به زیر ۲۰۰ میلیاد دلار رسیدهایم، تفاوت دارد. تولید ناخالص داخل ما تقریبا برابر با سود شرکت آرامکو در سال گذشته است. شما چطور میخواهید با چنین استراتژی و سیاست جلو بروید؟! استراتژی باید عقلانی باشد و باید دید که چه توانمندیها و چه آرزوهایی وجود دارد و مسیری بین آنها پیدا کرد. زمانی که آرزوهایتان با توانمندیهایتان فاصله زیادی دارند، پس شما نمیتوانید در آن راه موفق شوید.
پلتفرم خارجی در کنار برنامه های داخلی
ناظمی درباره شبکههای اجتماعی، عدم استقبال از نمونههای بومیسازی شده فیلترینگ و دغدغههای امنیتی مربوط به این قضایا گفت: سال ۹۳ اینترنت 3G در ایران حرام بود و سرویس 3G داده نمیشد. در آن زمان اگر به کسی گفته میشد بهزودی تماشای فیلم و سریال، خرید اینترنتی و حملونقل را در بستر اینترنت انجام خواهید داد، احتمالا به شما میگفتند این امر غیر ممکن است. اما این اتفاق رخ داد آن هم در کمتر از ۳ یا ۴ سال. واقعیت این است که ایران پر از منابع انسانی خلاق است که اگر با یک سیاستگذاری درست همراه بشود، تحقیق خیلی چیزها ممکن خواهدشد. اما اگر با شعار همراه بشود، احتمالا همان کسانی که باید بسازند، متوجه میشوند که این فقط یک شعار است؛ برای مثال شعارهایی مانند بومیسازی هر سرویسی، بومیسازی شبکه اجتماعی و یا بومیسازی سیستم عامل.
ناظمی درباره دلایلی که حاکمیت را به سمت فیلترینگ سوق میدهد اظهار کرد: زمینهای که حاکمیت را به سمت فیلترینگ برده به نظر من در دو زمینه بیشتر نیست. اولین زمینه این است که ما چهارچوبهای فکریمان همچنان نوعی از کنترل شدید را میپسندد که حتی فیلترینگ هم آن کنترل را به ما نمیدهد. دیگری احتمالا مربوط به مطالب سیاسی است که دوست نداریم منتشر بشوند. در این دو زمینه باید در حاکمیت و جامعه تغییر ایجاد کنیم و باید یاد بگیریم و بالغتر بشویم. حاکمیت باید اجازه بدهد تا در جامعه سازمانهای غیر دولتی ایجاد شوند و همچنین جامعه یاد بگیرد باید برای حرف زدن از این سازمانها استفاده کند. حاکمیت باید اجازه بدهد که جامعه، کارزارهایی را ایجاد کند و از طرف دیگر جامعه باید یاد بگیرد از طریق کارزارها اقدام کند. این حرکت، بالاخره باید زمانی صورت بگیرد.