يکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ , 29 Dec 2024
جالب است ۰
گفتگوی اختصاصی ماهنامه دیده‌بان فناوری با مهندس مسیح قائمیان:

نبايد از اهميت شبکه‌هاي اجتماعي در بانکداري غافل شويم

مسيح قائميان از کهنه‌کارهاي نظام بانکداري الکترونيکي است؛ نمي‌گوييم بانکداري و با تأکيد روي بانکداري الکترونيکي در واقع اشاره مي‌کنيم به انبوه کارها و کارت‌هايي که او در نظام بانکي ايران انجام داده و وارد کرده است.

مهندس مسيح قائميان از کهنه‌کارهاي نظام بانکداري الکترونيکي است؛ نمي‌گوييم بانکداري و با تأکيد روي بانکداري الکترونيکي در واقع اشاره مي‌کنيم به انبوه کارها و کارت‌هايي که او در نظام بانکي ايران انجام داده و وارد کرده است.

به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، مهندس قائمیان در همه جايگاه‌هاي تأثيرگذار بانکداري الکترونيکي ايران و البته فناوري اطلاعات حضور داشته و مديريت کرده، هم‌اکنون در بانک شهر نشسته است. شرکت توسعه نوآوري شهر که بازوي فناوري بانک شهر است، محل جديدي است براي نوآوري‌هاي مسيح قائميان. تازه‌ترين دستاورد او هم VTM يا نسل جديد ATM است که به تازگي در شعب بانک شهر رونمايي شده است. با او از نوآوري در بانکداري الکترونيکي صحبت کرديم. 

اکوسيستم شبکه بانکــي را چگونـــه ارزيابي مي‌کنيد؟
سيستم بانکي يک سيستم خودکفاست که مي‌داند چه کاري انجام دهد و در واقع قلب اقتصاد محسوب مي‌شود. 

اقتصاد خودش قلب هر سيستمي به حساب مي‌آيد و در هر سيستمي اگر بعد اقتصادي معلوم نباشد، آن سيستم رو به نابودي مي‌رود؛ لذا بعد اقتصادي کليد تداوم و قلب آن مجموعه محسوب مي‌شود و حتي در هر مکتبي اين اقتصاد تعريف شده است. 

در خود اقتصاد هم قلبي وجود دارد؛ يعني بانک که تنها يک عملکرد مؤثر دارد و آن تبديل پول‌هاي کوچک به بزرگ است مثل عملکردي که سد نسبت به آب و رودهاي کوچک و بزرگ دارد. 

قوانين حاکم بر نظام بانکي سالم است و چون بانک قلب سيستم‌ها بوده، توجه و اهميت دادن به تدوين مقررات آن باعث شده که تبديل به منظم‌ترين مجموعه‌هاي عملياتي شود و جلوي همه اشتباهات آن در جايي گرفته شده و اصلاحات لازم در آن صورت گيرد؛ بنابراين اگر ما الگوي خود را از يک بانک استاندارد و معتبر جهاني بگيريم، اصلاً ضرر نمي‌کنيم. 

حالا با اين مقدمه که من آن را يک سيستم پخته با باگ‌هاي کم مي‌دانم که مي‌توان روي آن حساب کرد، عبور کنيم. 

کار افراد خبره آن است که به رشد و ارتقاي آن ادامه دهند. برخي حرفه‌ها مانند حقوق و بانکداري که در تمام دنيا خيلي مهم هستند، برعکس ما در کشورمان خيلي آنها جدي نمي‌گيريم. ما بايد افراد خيلي قوي داشته باشيم تا چه در بانکداري محلي و چه جهاني و در اين جهاني که رو به کوچک شدن مي‌رود حرفي براي گفتن داشته باشيم. 

دنيايي که با ابزارهاي مدرن امروزي مثل يک ويدئوکنفرانس ارزان و راحت تبادل و تسويه‌ها صورت مي‌گيرد. ما در دوره‌اي زندگي مي‌کنيم که دنيا رو به کوچکي گذاشته و فهم آن براي افراد آسان شده است و امروز حتي يک کودک هم مي‌تواند روي گوگل‌ارت تمام دنيا را رصد کند. 

در چنين دنيايي بانکداري هم در حال رسيدن به مکانيزمي است که مسائل خود را حل کرده و گردش پولي تسهيل شود. هم اکنون بانک‌ها طبق استانداردهايي با هم کار مي‌کنند و اتفاق بزرگي در حال روي دادن است و امروز ديگر يک مکالمه د رويدئو کنفرانس و يا يک پيامک، سند

محسوب مي‌شوند و سرعت هم بيشتر شده پس بانک‌هاي ما هم بايد اگر تا ديروز بر اساس کاغذبازي بودند، اکنون به دنبال اين ابزار هم باشند. 

هرچند قوانين ما طبق اين امضاها و کاغذهاي دادگاه‌پذير و قابل اعتماد شکل گرفته است اما اين ابزار جديد هم قوانين و قواعد خود را پيدا کرده‌اند. 

ما بايد امضا را از حالت سنتي و کاغذي با ابزار قابل استناد انکارناپذير در دادگاه جايگزين کنيم که لازمه اين کار استفاده از دانش‌هاي مختلف از جمله الکترونيک است. البته شايد روند آن کند و گران باشد اما در ابتدا مي‌توان آن را ارزان‌تر و آسان‌تر و براي اهداف کوچک‌تر تعريف کرد تا در دسترس همه موقعيت‌ها و اقشار باشد و بدين شکل بانکداري در دسترس‌تر و ارزان‌تري هم داشته باشيم.

نقش تدوين قوانين و مقررات طبيعتاً در اينجا بسيار پررنگ خواهد بود.
ما پول‌هاي بزرگ، متوسط، کوچک و خيلي خرد داريم که بايد در بانکداري براي همه آنها با ايجاد قوانين متنوع که ساده و سخت بودن آنها به اندازه اين پول بستگي دارد، برنامه‌ريزي کنيم. 

يک هوش باعث ايجاد ابزار يا خلق يک ايده مي‌شود و قطعاً هوش ديگري هم مي‌آيد و يک تقلب و ترفند براي آن مي‌سازد و اين کار باعث اين مي‌شود که هوش ديگري زمينه ايجاد امنيت و مصونيت را به‌وجود بياورد که همه اينها در مسير عمليات پيش مي‌آيد.
از طرف ديگر ما در جاهايي کمبود قانون داريم. هر نقطه از دنيا درجه‌هاي هوشي متفاوت، قانون‌گذاران متعدد و شرايط مختلفي دارند. يک مکانيزم مالي کلي و نسبتاً ساده و ارزان در دنيا وجود دارد که همه از آن پيروي مي‌کنند. متخصصان ما هم که اتفاقاً از سطح هوشي بالايي برخوردارند، بايد با مشورت يکديگر قوانين را براي استفاده بهينه از ابزارها بررسي و تدوين کنند. 

در بانکداري هم مجموع‌هاي از افراد مالي و حقوقي در حال حمايت دو طرفي که تبادل مالي انجام مي‌دهند، هستند. اين افراد حکم چرخ دنده‌هايي را دارند که درست چرخيدن آنها اهميت دارد اما مهم‌ترين عامل در اين فرايند، تبادل کنندگاني هستند که يک مبادله را در هر سطحي انجام مي‌دهند و بايد براي هر سطح آن قانون درست و صحيحي تنظيم شود که بازخورد آن را از حجم عملياتي‌مان بفهميم. 

مرحوم دکتر نوربخش در کشور ما فرد تاثيرگذاري در سيستم بانکي بود که بانک مرکزي را به شکلي مدرن در آورد و بانک ملي را با بالاي ۳۷۰۰ شعبه منسجم و به هم متصل کرد که در جهان رقم قابل توجهي است. ما در خيلي از حرفه‌ها در اين عمق قرار نگرفتيم اما در بانکداري الکترونيکي در حد خوبي هستيم و اگر استانداردهايمان را با بقيه جهان بسنجيم، ملاحظه مي‌کنيم که سطح‌مان به نسبت کمتر از آنها نيست و در بخش اجرايي در سايز مناسب، کار مناسب انجام دهيم اما نبايد متوقف شويم بلکه بايد باسرعت رو به جلو برويم.

بانک‌ها در ابتدا براي نگه داشتن پول يک‌سري افراد پولدار به وجود آمدند اما کم‌کم سرويس‌هاي پرداخت و ديگر خدمات به آن اضافه شد و همه را درگير خود کرد. امروزه بانک‌ها در جهان، کاربران را با تمام انتظارات متفاوت‌شان از بانک چگونه مديريت مي‌کنند؟
امروزه بانک‌ها در دنيا نيازها را کلاسه و طبقه‌بندي مي‌کنند و هر بانک در حوزه تخصصي مشخصي فعاليت مي‌کند و به خواسته کاربران در بخش تجارت، صنعت يا مسکن و حتي مسکن مثلاً ۱۰۰ واحد به بالا يا کمتر از آن رسيدگي مي‌شود. هر بانکي در يک
زمينه تخصصي مشخص کار مي‌کند. نه مثل کشور ما که همه بانک‌ها همه سرويس‌ها را ارائه مي‌دهند. در دنيا فروشنده و خريدار، پشت سر دو بانک قرار مي‌گيرند و مستقيم با هم روبه‌رو نمي‌شوند. 

شرط و شروط را بانک‌ها مي‌گذارند و پول يک طرف با ابزار و تجهيزات طرف مقابل مبادله مي‌شود و اين راه شايد هزينه بيشتري داشته باشد اما امنيت و اطمينان بيشتري را تضمين مي‌کند و بانک‌ها به متخصص حامي منافع آن دو طرف تبديل مي‌شود. 

وقتي مي‌گوييم که بانک دخالت مي‌کند منظور اين نيست که خودش تمام آن تخصص را داشته باشد اما از شرکت‌هاي متخصص استفاده مي‌کند. اين بانک‌ها، خبره‌ها را در زمينه‌هاي مختلف جذب مي‌کنند و اين نه فقط جابه‌جايي پول بلکه جابه‌جايي آن با شرايط موردنظر مشتري است و همه‌چيز در اين فرايند بانکي فکرشده و عميق است. بانک‌ها در کشورهاي پيشرفته، ماژول‌هايي ساخته‌اند و از آنها استفاده مي‌کنند. کشور ما هم بايد چنين ماژول‌هايي بسازد که مثلاً اگر يک کشتي در يک حادثه زير آب رفت، بانک بتواند فردا پول آن را بدهد. 

سيستم بانکداري دنيا با قواعد مدون و اصولي، انسجام‌دهنده معامله دو طرف مي‌شوند و اسناد با وجود آنها اعتبار مي‌يابد، چون بانک‌ها به آنها اعتماد کرده و تأييدشان مي‌کنند. چنين مکانيزم‌هايي به‌کار گرفته مي‌شود تا نظم در سيستم اين فرايند به وجود آيد. 

در شبکه‌هاي اجتماعي نيز گاهي افراد از طريق ارتباطاتي که ايجاد شده، بدون وجود هيچ بانکي با هم مبادلات مالي انجام مي‌دهند. نظر شما در مورد اين سبک از معاملات چيست؟
بله، امروزه بنا به نيازي که به وجود مي‌آيد در شبکه‌هاي اجتماعي هم اين کار انجام مي‌شود و کمکم رگوليشن هم براي آن پيدا مي‌شود. ما بايد بپذيريم که همه چيز صحيح است مگر آنکه عکس آن اثبات شود و در شبکه اجتماعي هم بايد با همين تصور پيش برويم و افراد خوب و با اهداف مثبت سعي مي‌کنند تا کم‌کم شرايط غيرعادي را کنار بزند و بهترين شرايط را به‌وجود آورند و اين امر در يک پروسه منطقي کم‌کم جاي خود را به صورت حرفه‌اي باز مي‌کند که البته شايد زمان ببرد. 

از طرف ديگر آزادي عمل آن هم بيشتر است پس تخلف نيز در آن بيشتر است تا وقتي‌که رگولاتوري وارد عرصه آن شود و از طرفي افراد نيز خودشان با حذف يک گروه منفي و عدم عضويت در آن و مخالفت کردن با يک عمل غيرقابل‌قبول به‌صورت اتوماتيک، نقش پليس را بازي مي‌کنند و بدين شکل فرايندهاي شبه بانکي علي‌رغم غيبت بانک در آن اتفاق مي‌افتد و امنيت‌هاي نه‌چندان ساختاريافته بانکي و اطلاع رساني‌هاي بين افراد باعث سلامت محيط و کمک به حفظ امنيت آن مي‌کند. 

به نظر من از آنجايي که ساختار دروني همه چيزبه‌گونه‌اي است که گرايش به خوبي دارند و به سمت خوب بودن پيش مي‌روند لذا اين روند در شبکه‌هاي اجتماعي البته نه براي انجام معاملات بزرگ اما براي معاملات کوچک در فضايي که امنيت خود را ايجاد مي‌کند، رو به گسترش مي‌گذارد.

شايد ما در ايران از لحاظ زيرساختي کم نداريم اما فرهنگ استفاده از اين تکنولوژي هنوز براي ما تعريف نشده، يعني ما از يک‌سو با موج تغييرات جديد و از سويي عقب ماندن در استفاده صحيح از آنها مواجهيم؛ مثلاً هنوز هم بيشترين استفاده از دستگاه خودپرداز مربوط به برداشت
پول است. فکر نمي‌کنيد اين موضوع در روند پيشرفت ما تأثير منفي داشته و مشکل‌آفرين باشد؟

به نظر من کشور ما در بانکداري از ديگر نقاط دنيا عقب نيست. شما وقتي در انگليس براي پرداخت پول به يک بانک مراجعه مي‌کنيد، پروسه آن خيلي بيشتر از کشور خودمان طول مي‌کشد. 

البته از سوي ديگر ما برخلاف آنها در ايران تقريباً عمليات اعتباري نداريم. ما توان خوبي داريم اما اينکه چرا نخواستيم به چنين جايي برسيم را بايد بررسي کرد. 

ما تعدادي افراد حرفه‌اي در زمينه بانکداري، جامعه‌شناسي و روان‌شناسي که کارشان فرهنگي است در کنار يکديگر نياز داريم تا همراه با کارشناسان کامپيوتر و الکترونيک و مالي و حقوقي اين کار را انجام دهند. ما در بحث پرداخت، قوانين ساده‌اي داريم و توانستيم خوب پيش برويم. 

يک زماني در سيستم بانکي ما مواقعي مانند شب سال نو، پول نقد رساندن به مردم يک کار اساسي و مهم بود و گاهي پول نقد کم مي‌آمد و به‌نظر مي‌رسد که ما امروز مشکل مديريت پرداخت‌مان تا حدي حل شده و عمليات پشت صحنه بانکي‌مان را خوب انجام مي‌دهيم؛ اما بايد در قسمت اعتبار هم سرمايه‌گذاري کنيم. ما بايد به‌جز شرکت‌ها براي مردم هم اعتبارسنجي بگذاريم. 

بانک اگر براي هردو بخش پول‌هاي خيلي خرد و ديگري اعتبار اقدام کند و اعتبارسنجي هر ايراني را انجام دهد، مي‌تواند پيشرفت زيادي داشته باشد. 

انجام اين کار اعتبارسنجي، بيشتر يک اقدام قانوني است يا فني؟
اين امر بيشتر به قبول افراد احتياج دارد تا قانون. ما در حال حاضر به اين آساني نمي‌توانيم اعتبار کسي را در جامعه تشخيص بدهيم. بر فرض من يک دستگاه کارت‌خوان در فروشگاه دارم که مراجعه‌کننده کارت مي‌کشد و پول مي‌پردازد اما هيچ راهي ندارم که تشخيص دهم اين فرد تا به‌حال چک برگشتي داشته و اين چک‌ها چه رقمي داشته. 

البته در جاهاي ديگر دنيا که اين امکان وجود دارد، هرگز به‌خاطر داشتن چک برگشتي، فرد را غير معتبر نمي‌دانند بلکه با تمهيدات و ارائه سطح مشخصي از خدمات متناسب با اعتبار وي کمک مي‌کنند تا بتواند دوباره پيش برود. 

ما براي فرهنگ‌سازي در اين امر به جامعه‌شناس، روان‌شناس و حقوقدان کشور خودمان نياز داريم تا بررسي لازم را با توجه به وابستگي‌هاي شخصي و بومي خودمان انجام دهند. ما بايد ابزارهايي را به کار ببريم تا گردش مالي در کشورمان بهتر شود و براي اين کار بايد فرهنگ خودمان را ارتقا بدهيم و اين کار بايد طبق ارزش‌هاي کشور خودمان برنامه‌ريزي شود. 

با اين اوصاف من هنوز نمي‌دانم ارائه اين سرويس اعتبارسنجي و اقدام براي انجام آن وظيفه کيست البته تا حدي از آن را شايد بانک بتواند انجام دهد؛ مثلاً من مي‌توانم از بانک بخواهم که بخشي از اطلاعات من را در اختيار فردي بگذارد که قرار است با او معامله‌اي انجام دهم، تا در جريان ميزان اعتبار من قرار بگيرد.

در بانک شهر شما تا چه حدي اين کارها را انجام داده‌ايد؟
من آمده‌ام تا در بانک شهر خدمات مربوط به پول خرد را رایج کنم. شهرداری چندین سال است که NFC را به‌نوعی انجام می‌دهد و مترو و اتوبوس این کار را در کنار هم انجام می‌دهند اما کمی مشکلات وجود دارد. مثلاً کارت‌ها برای تاکسی
یا پرداخت در یک شهر دیگر و خرید روزنامه‌ها جواب نمی‌دهد و این برای پرداخت پول خرد توسط مردم مشکلاتی پیش می‌آورد؛ پس باید ابزاری به‌وجود بیاوریم که این مسئله حل شود و با ساخت کیف پول خرد و متصل کردن سرویس‌های شهروندی با همکاری بانک‌های دیگر و گسترش این روند سعی کنیم تا این مشکل اندکی حل شود. ما هنوز برای کیف پول خرد دستورالعمل دقیقی از بانک مرکزی نداریم و فعلاً داریم روی آن کار می‌کنیم. 

وقتی بحث کیف پول می‌شود، در این قسمت بانک مرکزی اعمال نظر می‌کند. سرویس‌های شهری زیادی نظیر پارکومتر و ورود به محدوده طرح ترافیک و غیره وجود دارند که با پول خرد سروکار دارند و می‌شود آنها را به شبکه شتاب متصل و وارد کیف پول کرد. 

این‌ها از برنامه‌های تسهیل پرداخت سرویس‌های شهری است و می‌توانیم آن را به ارائه خدمت در جاده‌ها هم بکشانیم و اگر تضمینی پشت آن وجود داشته باشد مردم هم استقبال می‌کنند. از آنجایی که بانک شهر هم به شهرداری ربط دارد و هم به بانک، در واقع ما این دو را به یکدیگر متصل می‌کنیم و این پول را از هر حساب و هر بانکی می‌گیریم و به حسابی می‌ریزیم که باید بابت ارائه خدمت مربوطه به آن واریز شود البته برای خدمات با مبالغ کمتر. فرق آن با قبل این است که من قبلاً بلیط را به پول نمی‌توانستم تبدیل کنم اما حالا قابل تبدیل است.

درباره جیرینگ و تمایل آن برای گرفتن مجوز کیف پول نظر شما چیست؟
به نظر من آنها به اشتباه دنبال کارهایی هستند که وظیفه بانک است و نیازی نیست که به دنبال کیف پول باشند. جیرینگ عملاً به نوعی بلیط جابه‌جا می‌کند و شارژ موبایل می‌فروشد اما اگر من به‌عنوان بانک دست در دست جیرینگ بگذارم، او دیتا می‌دهد و من سرویس بانکی را ارائه می‌دهم. 

اگر جیرینگ می‌خواهد کار بانکی کند باید نظارت‌های بانکی را هم پشت سر بگذارد و از کار خود جا می‌ماند چون کار او چیز دیگری است. 

زمانی برای جابه‌جایی یک پول که رقم نجومی هم نداشت یک هفته وقت لازم بود اما حالا دیگر با این سیستم شتاب و تنها با یک کارت، یک سرویس ارزان و سریع در اختیار داریم که با استاندارد صحیح و خوبی به صورت کاملاً الکترونیک کار می‌کند. درست است که میگوییم خدمات مجانی است اما به هرحال کسی که این سرویس را می‌خواهد، حاضر است که کارمزد آن را هم بپردازد. 

ما باید دست در دست هم کار کنیم و رگولاتور هم به ما نظارت کند. ما سعی می‌کنیم تا کاری کنیم که اگر کارت سوختی گم شد یا مشکلی برای چنین کارت‌هایی پیش آمد صاحب کارت بتواند با یک رمز آن را بسوزاند و پول خود را ولو اندک از دست ندهد و بدین شکل امنیت افراد بالا برود.

چقدر امیدوارید؟
من مایلم که بانک مرکزی نظارت کند چون کمک‌کننده است و مسئولیت تقسیم می‌شود. شهرداری مدیریت اجرایی خوبی دارد. می‌خواهیم این موضوع را جا بیندازیم که ما نمی‌خواهیم همه کاره کیف پول الکترونیک باشیم. این پروژه بزرگی است که تنها بخشی از آن مربوط به ماست. بانک شهر به‌عنوان سرویس خدمات شهری، بانکینگ را هم تسهیل می‌کند و با این نگاه است که ما نباید جلوی هم را بگیریم تا جایی که با قوانین بانک مرکزی تناقض نداشته باشد و یا شهرداری به مشکل برنخورد، پیش می‌رویم.

منبع: ماهنامه دیده‌بان فناوری-شماره نخست

کد مطلب : 9740
https://aftana.ir/vdcb.ab9urhbzgiupr.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی