بهگفته ستاری، ذات استارتاپهای ما، هم در حوزه خدمات و هم حوزه تکنولوژی، یک کالای ایرانی است و حتی اگر از نظر عدهای، جنس خارجی بفروشند، اما اگر نبودند یک خارجی باید میآمد و جنس میفروخت.
منبع : خبرآنلاین
بهگفته ستاری، ذات استارتاپهای ما، هم در حوزه خدمات و هم حوزه تکنولوژی، یک کالای ایرانی است و حتی اگر از نظر عدهای، جنس خارجی بفروشند، اما اگر نبودند یک خارجی باید میآمد و جنس میفروخت.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، سورنا ستاری، معاون علمیفناوری رئیسجمهور، درباره فضای کسبوکاری جامعه و فضای آموزشی و دانشگاهی کشور میگوید: ما از داخل دولت نمیتوانیم خیلی چیزها را اصلاح کنیم، اما از بیرون میتوانیم آن را شکل بدهیم. اینهمه استارتاپ در حوزه بیوتکنولوژی راه افتادهاند و بعضیهایشان جزء بزرگترین شرکتها در حوزه دارو یا صادرات شدهاند، اینها خودشان را به سیستم آموزشی ما تحمیل میکنند و میگویند که ما به این رشتهها نیاز داریم. اکنون این اتفاقات برای نخستینبار در تاریخ این کشور در حال رخ دادن است. این نخستینبار است که بخش خصوصی خودش را به آموزش تحمیل میکند. تا دیروز، میگفتند ما مثلا مهندس مکانیک میخواهیم، چون فلان وزارتخانه یا اداره دولتی به آن نیاز دارد. اکنون این اتفاق را در بخش خصوص شاهد هستیم. طی سه سال اخیر، تقاضا برای رشته کامپیوتر از برق شریف هم بیشتر شدهاست. در آینده، این هم عوض خواهدشد. این روند را بخش دولتی ایجاد نکردهاست. امروزه افرادی که در بیرون از بخش دولتی حضور دارند، روند تغییرات را تعیین میکنند.
وی بر اهمیت استارتاپها تاکید میکند و میگوید: ما نباید استارتاپها را دستکم بگیریم. بعضیها فکر میکنند که استارتاپها فقط در حوزه خدمات کار میکنند، اما اینطور نیست. امروزه استارتاپهای زیادی درزمینه بیوتکنولوژی داریم، جوانان متعددی داریم که شرکتهای میلیوندلاری در حوزه بیوتکنولوژی، تجهیزات پزشکی، نانو و سلولهای بنیادی راه انداختهاند. البته شرکتهای خدماتی هم مهم هستند و تا زمانی استارتاپهای خدماتی نداشتهباشیم، استارتاپهای تکنولوژی ما همشکل نمیگیرند. اینها هستند که بازارسازی میکنند. در دنیا هم همینطور است. تا زمانی که آمازونی در کار نباشد، کسی پهپاد نمیسازد، چون کسی آن را تقاضا نمیکند. تا گوگل وجود نداشتهباشد، اتومبیلهای خودران و هوش مصنوعی وجود نخواهد داشت. همه فکر میکنند این کارها سادهاند. مثلا دیجیکالا را در نظر بگیرید که امروز با ۱۰ هزار تأمینکننده کار میکند، فکر میکنید بهسادگی به اینجا رسیدهاست؟! این یک تکنولوژی است. خیلیها میگویند که این فقط یک نرمافزار است، اما این فقط یک نرمافزار ساده نیست وگرنه خیلیها میتوانستند آن را بسازند. اینکه قیمت یک جنس در تهران با روستایی در چابهار یکی است، این دقیقا تجلی حقوق شهروندی است. یا مثلا اسنپ که ۳۵۰ هزار راننده دارد. هوش مصنوعی بهکاررفته در برنامه آن بینظیر است. کاری که در تپسی انجام میشود، کاملا بر اساس هوش مصنوعی است. اینها نرمافزارهای سادهای نیستند و باید هم دائما توسعه پیدا کنند، چون رقابت وجود دارد. شما بروید و ببینید که چند نفر با مدرک دکترا در تیم فنی این شرکتها کار میکنند. آمار دو سال و نیم اخیر نشان میدهد تعداد افرادی که برای کار در استارتاپهای خدماتی ما از خارج کشور بازگشتهاند از هزار نفر فراتر رفتهاست. استارتاپها، بزرگترین پلتفرم برگشت بچهها بودهاند و این اتفاق برای نخستینبار است که در کشور میافتد. همینطور درآمد آنها بسیار بالاست. ما قبلا فکر میکردیم که افراد بعد از بازگشت به کشور با حقوق معمولی و با گذشتن از فیلترهای مختلف در دانشگاهها مشغول به کار میشوند، اما میبینیم که در استارتاپها این اتفاق نمیافتد و درآمد این افراد هم بیشتر است؛ بنابراین اگر بخواهیم افراد را برگردانیم باید اقتصاد ما بر پایه فکر باشد.
وی میافزاید: در بخش دولتی، متأسفانه مکانیسمی نداریم که افراد را بر پایه نوآوری جذب کند. ملاک بر اساس مدرک تحصیلی است، اما استارتاپهایی که در حوزه آموزش درحال توسعه هستند، تمام دیدگاههای ما را در این زمینه عوض میکنند. استارتاپهایی که در حوزه کاریابی کار میکنند، کل دیدگاه اشتغال کشور را عوض خواهندکرد. یکی از این شرکتها که در حوزه فناوری اطلاعات در حال کار است، مدتی پیش آزمونی برگزار کرد. در این آزمون دانشآموزان دبیرستانی در کنار المپیادیهای شریف امتحان دادند و شاهد بودم که حتی بدون داشتن مدرک تحصیلی برای کار در شرکتها دعوت میشوند. این تحول قطعا از داخل سیستم دولتی غیرممکن است، چه در آموزش عالی و چه در آموزشوپرورش.
مدیریت کشور در حال حاضر به این نتیجه رسیدهاست که اگر بخواهد در مقابل این بچهها مقاومت کند باید به خارجیها اجازه ورود به کشور بدهد. اگر جلوی دیجیکالا را بگیرید، آمازون وارد خواهدشد. اگر جلوی آپارات را بگیرید، یوتیوب وارد خواهدشد. اگر جلوی کافه بازار را بگیریم، پلیاستور اینجاست. تلگرام حاصل بیعرضگی خودمان است. نمیشود یک اپلیکیشن خارجی در کشور راستراست راه برود و اپلیکیشن داخل تا خواست کاری بکند، فلان دادگاه یا سازمان، احضار و بازخواستش کند. درباره این موضوع خیلی وقت پیش در شورای عالی فضای مجازی بحث شد و در شب عید هم مصوبهای در قوه قضاییه به تصویب رسید تا تعاملات قانونی را در این زمینه تسهیل کند. معاونت علمیفناوری، متولی شرکتهای دانشبنیان است و هر سازمان دولتی باید از مسیر معاونت با دانشبنیانها ارتباط بگیرد، فرقی نمیکند اداره مالیات باشد یا وزارت اطلاعات. منظور از متولی بودن هم فراهم آوردن چتر حمایتی برای کسبوکار دانشبنیانی است. ما در دولت بارها تلاش کردهایم که قوانین مزاحم برای این سیستم اقتصادی جدید را از سیستم حذف کنیم، اما موفق نشدهایم و به نظر من، هرگز نخواهیم توانست.
وی ادامه میدهد: ما تلاش کردهایم الگوی جدیدی را در فضای استارتاپها پیاده کنیم که بخش خصوصی، حضوری فعال دارد و در آن از رانت دولتی خبری نیست. من همیشه به جوانان استارتاپها گفتهام که وقتی کرکره کار شما را پایین کشیدند، پنجرههایتان را شکستند و کتکتان زدند، بدانید که بردهاید. این نشان میدهد که شما موفق شدهاید. همین نوع رفتارها قبلا برای بسیاری از کسبوکارها اتفاق افتادهاست. من فراموش نمیکنم. خرداد ۱۳۹۵ بود. مسئولان تپسی و اسنپ به تاکسیرانی رفتند و آنها را با نهایت بیاحترامی از آنجا بیرون کردند. به آنها میگفتند شما مجوز ندارید، نرمافزارتان را بدهید خودمان اجرا میکنیم. امروز اسنپ یکمیلیارد دلار ارزشگذاری میشود. هنوز دو سال از آن زمان نگذشتهاست. بسیار لذت میبرم وقتی میبینم اینهمه مغز شریفی در تپسی کار میکنند. برای کافه بازار و دیوار هم همینطور بود. بعضیها میگفتند که دیوار را روی سرشان خراب میکنیم. امروز دیوار، نخستین سایت در افغانستان است. در ایران هم سایت ششم یا هفتم است. شب عید هم عدهای از بیمهایها را زدند. این کار برای آنها یعنی قبول شکست. بعد از آن، دیگر بستگی به خود افراد دارد که تسلیم نشوند و به راه خود ادامه دهند تا موفق شوند، ولی مطمئن هم باشند که ما از آنها حمایت میکنیم.
ما در پنج سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ بر اساس آمارهای بینالمللی ۱۳۵ هزار نفر مهاجر داشتیم. اگر به وبسایتهای رسمی کانادا مراجعه کنید، میبینید که معمولا بین ۲۵۰ هزار تا ۳۰۰ هزار نفر در سال مهاجر میپذیرد که از این میزان، ۶ هزار نفر ایرانی هستند. آمریکا هم همینطور است. فکر میکنم اکنون حدود ۳۶۰ هزار ایرانی در آمریکا داریم که در مقایسه با کشورهای دیگر، بسیار کم است. البته سهم بالای افراد با تحصیلات بالا و نخبه در این آمارها نگرانکننده است. کسی هم فرار مغزها را کتمان نمیکند، اما این پدیده عجیبوغریبی نیست. کشورهای اطراف ما مهاجرت بیشتری نسبت به ما دارند، اما این مبحث، سیاسی شدهاست که نباید اینطور باشد. ما باید زمینهای در اقتصادمان ایجاد کنیم که این افراد را جذب کنیم و به کشور برگردانیم و این کار را نمیتوان با پول دولت انجام داد.
ستاری درباره تبدیل شرکتهای بزرگ صنعتی و بهطور مشخص، دولتیها به دانشبنیان، اظهار میکند: از نظر قانون، این شرکتها باید خصوصی باشند یا درصد سهام بخش خصوصی آنها بالای ۵۰ درصد باشد. شرکتهای دولتی تا زمانی که با استارتاپها رقابت پیدا نکنند، خودشان هم به دنبال سرمایهگذاری در این شرکتها نخواهندبود. بخش سنتی باید این را بپذیرد که بهجای درافتادن با این جوانان باید روی آنها سرمایهگذاری کند. همه ما میدانیم که اینها برندهاند و سیستم سنتی نمیتواند با آنها رقابت کند.
وی درباره حمایت از تولید داخل چنین میگوید: باید در نظر بگیریم که سیستم تکنولوژی به چه شکل عمل میکند؛ مثلا در دهه ۱۳۷۰ که موبایل آمد، یکسری موبایل بزرگ و درشت داشتیم و برندهایی مثل نوکیا فعال بودند. اپل آن زمان کجا بود؟ چه شد که اپل در طول ۱۰ سال گذشته، به اینجا رسید؟ اپل یک تلفن صرف تولید نکرد، دوستی را به مردم معرفی کرد که امروز مردم حاضر نیستند حتی دو دقیقه از آن جدا باشند. مفهوم و کانسپت آیفون، تنها یک تلفن نبود. اکنون همین اتفاق در خودروسازی در حال رخ دادن است. مفهوم خودروهای برقی برای بسیاری از خودروسازان در جهان چیزی ناشناخته بود و کسی به آن توجه نمیکرد تا زمانی که تسلا خودروی خودش را ساخت. تسلا خودروساز نبود، اما بعد از آن همه فهمیدند که جهان خودروسازی در حال تغییر است و باید به این سمت حرکت کرد. منتظر روزی باشید که گوگل با تولید خودروی خودش، این صنعت را متحول کند. در آینده شرکتهایی وجود خواهند داشت که قطعات را پرینت خواهندکرد. ممکن است امروزه شرکتهای خودروسازی اینطور فکر کنند که این تفکرات عملی نخواهندشد، اما روزی که استارتاپهایی به وجود آمدند و با آنها به رقابت پرداختند، متوجه خواهندشد که نمیتوانند خودشان را در بازار اصلاح کنند. بههرحال در حوزه کالای دانشبنیان، ما سیاستهای حمایتی دولتی به معنای قبلی و سنتی را نداریم. به همین دلیل است که صادرات شرکتهای دانشبنیان در سال گذشته به ۴۵۰ میلیون دلار رسید. این عدد هنوز پایین است، ولی از صفر به اینجا رسیدهایم. ما امسال پیشبینی بالای ۸۰۰ میلیون دلار را در صادرات شرکتهای هایتک داریم. فروش شرکتهای نانوی ما اکنون به ۱۱۰۰ میلیارد تومان رسیدهاست درحالیکه این عدد، چهار سال پیش، صفر بود. این صادرات هم به کشورهایی مثل چین و کره انجام میشود. باورش سخت است، اما ما اکنون در حال صادر کردن ماشینآلات ریسندگی نانو به چین هستیم. کسی باور میکرد که ما با خود چینیها در خاک خودشان در این زمینه رقابت داشتهباشیم؟ چون این شرکتها با شیوههای غلط سنتی حمایت نشدند و برای خودشان مکانیسم بلوغ دیگری را در پیش گرفتند.
وی درباره اکوسیستم اشتغال و فناوری در کشور اینگونه میگوید: روز اولی که سر کار آمدم، مطالعهای را سفارش دادم در مورد بهترین افراد فعال در سیلیکونولی. بحث این بود که چرا سیلیکونولی در کالیفرنیاست؟ چرا در دوبی و نیویورک و پاریس نیست؟ مگر نمیخواستند در دوبی، مدیا سیتی و اینترنت سیتی درست کنند؟ چرا آنجا مثل سیلیکونولی نشد؟ جواب یک کلمه است: اکوسیستم. ما باید اکوسیستم درستی داشتهباشیم. اکوسیستم، یعنی شما محیطی داشته باشید که افراد بااستعداد، بچهپولدار نباشند و در سیستم بچهپولدارها، رشد نکردهباشند. این سیستم نباید توسط پولدارها مدیریت شود. فیسبوک را در نظر بگیرید. ایده شبکه اجتماعی قبل از آن هم وجود داشت، اما فقط زاکربرگ که به هاروارد رفت و بعد آن را رها کرد، توانست فیسبوک را بسازد. او پیشینه دردآوری داشت. استیو جابز هم همینطور بود. بیل گیتس هم همینطور. در ایران هم چنین افرادی داریم که در توسعه کسبوکار نوپایشان موفق عمل کردند. اینها افراد بسیار فوقالعادهای هستند. این سیستم باید در خود رشد کند و زاده شود. دیدگاه نفتی فکر میکند که همهچیز را میشود با پول خرید؛ درحالیکه اقتصاد اینطور نیست. عربستان هم همینطور است. دانشگاه آنها ۴ میلیارد دلار بودجه دارد، اما من با جرأت میگویم که اگر این بودجه ۴۰ میلیارد دلار هم باشد، بازهم نمیتواند بهپای دانشگاه شریف برسند. با پول که نمیشود دانش به دست آورد و تکنولوژی تولید کرد. ما سالها در قراردادهای خارجیمان روی خریدن تکنولوژی اصرار میکردیم؛ اما نمیدانستیم که تکنولوژی خریدنی نیست، یادگرفتنی است. ما باید اکوسیستم درست داشتهباشیم. کشورهای همسایه ما چنین اکوسیستمی ندارند، اما برعکس، شرق آسیا به دنبال اجرای این اکوسیستم، متحول شدهاست. عربستان چندبرابر ما در دانشگاههای آمریکای شمالی دانشجو دارد، اما فرق دانشجویان ما با دانشجویان عرب در این است که ۵۶ درصد از دانشجویان ما بورسیه کامل از خود آمریکاییها میگیرند ،اما عربها فقط با خرج پول خودشان به آمریکا میروند. این کار که فایده ندارد و تکنولوژی تولید نمیکند. این روند و حرکت فقط میتواند از داخل اتفاق بیفتد. اینکه بنسلمان به سیلیکونولی برود و با زاکربرگ ببیند و قرارداد امضا کند به شکلگیری فیسبوک جدیدی در عربستان منجر نمیشود؛ شما باید در اکوسیستم خودتان فردی مثل زاکربرگ داشتهباشید که کار خودش را از زیرزمین یا گاراژ خانهاش شروع کردهباشد. این اتفاق خلقالساعه نیست. مقامات دوبی به سیلیکونولی رفتند و دیدند که تعدادی ساختمان و آزمایشگاه است و خواستند مثل آن را درست کنند، اما ندیدند که آدمهایش با چه سختی کار میکنند. روحیه بچهپولداری در محیط استارتاپ جواب نمیدهد.
وی ادامه میدهد: امروز دورتادور دانشگاه صنعتی شریف، بیش از ۴۰۰ شرکت داریم. اطراف دانشگاه شریف، هر هفته شرکتهای جدیدی تأسیس میشوند و لزوما هم از بچههای شریف نیستند. آنجا دارد منطقه و زونی خاص شکل میگیرد. سیلیکونولی هم به همینشکل در اطراف دانشگاه استنفورد پدید آمد. ما امروز صنایعی درست کردهایم که از ذات دانشگاه و جامعه بیرون آمدهاست. این شرکتهای استارتاپی اکنون که ممکن است عدهای آنها را مسخره کنند از ذات و درون جامعه بیرون آمدهاند و فرهنگ، صنعت و همهچیز ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
صنایع همه در حال حرکت به سمت سیستم استارتاپی هستند. سرمایهگذاران هم همینطور. تمام جامعه باید به این سمت حرکت کند، چون اینها بچههای خودمان هستند. اصلا دانشبنیان، گروهی از جوانان هستند که پولشان بهجای جیبشان در فکرشان است. شما روی این افراد و مغزشان سرمایهگذاری میکنید، نه روی سوله و تجهیزات. البته هنوز راه درازی در پیش داریم. شما واتساپ را در نظر بگیرید. زمانی که فیسبوک، آن را به قیمت ۲۱ میلیارد دلار خرید، ۴۸ نفر در آن کار میکردند و محل کارشان هم اجارهای بود و چند سال بیشتر از آغاز به کارش نمیگذشت. چطور این قیمتگذاری انجام شد؟ ما در مورد چنین اکوسیستمی صحبت میکنیم. من خوشحالم که امروز بعد از سه چهار سال، همه دارند این حرفها را میزنند. در ابتدا اصلا کسی به این مسئله توجه نداشت، اما اکنون همه دارند تأثیرش را در جامعه و همینطور، معکوس کردن روند فرار مغزها و جذب نخبگان خارج از کشور میبینند. این یک اکوسیستم جدید است و امیدواریم تا دو سه سال آینده این شرکتها به بزرگترین شرکتهای کشور تبدیل شوند. رسانهها هم باید به معرفی این سیستم و جریانسازی آن بپردازند و در کنار اطلاعرسانی از کارآفرینان موفق جهانی، نمونههای ایرانی را هم معرفی کنند. مثلا کافهبازار که شبعید از آنجا بازدید کردم، بیش از چهل میلیون کاربر دارد، مؤسس آن کارآفرین بزرگی است و حتی ۵۳ نفر از المپیادیهای ما را جذب کردهاست. اکنون صدها نفر با مدرک دکترا در این شرکتها مشغول به کار هستند. آیا امکان داشت این افراد در دولت مشغول به کار شوند و این مقدار تأثیرگذار باشند؟ ما اکنون از کارآفرینان استارتاپی الگو نمیگیریم. من به کشور چین سفر کردهبودم، آقای «فیلیپ یئو» از علیبابا به شهر آمدهبود تا سخنرانی کند، ترافیک شهر را بند آورد. میلیونها نفر آمدهبودند تا پای صحبتهای او بنشینند. ما افراد مشابهی را اینجا داریم. دیجیکالا روزی ۱۳ میلیارد تومان محصول میفروشد؛ تمام عربها باهم جمع شدند و «سوق» را راهاندازی کردند، ولی فقط یکپنجم آن فروش دارد. چیزی که امروز و اینجا برای همه عجیب است، محیط مناسب استارتاپی است که در ایران به وجود آمدهاست. فایننشیالتایمز بهتازگی در مقالهای، ایران را «جمهوری استارتاپها» توصیف کردهاست.
وی میافزاید: توجه به استارتاپها میتواند به مثابه حمایت از کالاهای ایرانی باشد. استارتاپها، کاملا ایرانی هستند. بعضی از دوستان میگویند که اینها جنس خارجی میفروشند، ولی نمیبینند که اگر اینها نبودند، یک خارجی باید میآمد و جنس میفروخت. ذات استارتاپهای ما، هم در حوزه خدمات و هم حوزه تکنولوژی، یک کالای ایرانی است. کار این استارتاپها هم انتها ندارد. رقابت همیشه وجود دارد و استارتاپهای جدید هم دائما در حال شکل گرفتن هستند.
ستاری تاکید میکند: بحث اصلی این است که تا اکوسیستم درست نباشد، بقیه برنامهها بهجایی نخواهد رسید و تا بازاری برای عرضه دانش نداشتهباشیم برای مرز دانش هم نمیتوان کار زیادی کرد. مرز دانش، حوزه اقتدار یک دولت و یک ملت است که باید در آن سرمایهگذاری کرد، ولی امروز شرایط بهنحوی تغییر کردهاست که مثلا آمریکاییها فضا را به بخش خصوصی واگذار کردهاند. من در سفری به آمریکا با مدیرعامل سابق گوگل، آقای «اریک اشمیت» جلسه داشتم. دو ماه بعد از آن جلسه، اشمیت، مشاور وزارت دفاع آمریکا شد تا تکنولوژیهای گوگل را وارد سیستم دفاعی کند. آمریکاییها تا دیروز در دفاع هزینه میکردند، چون باور داشتند که دفاع، مرز دانش است. بعد بخش خصوصی از داخل تکنولوژیهای آنها، چیزهایی مثل ماشین لباسشویی درمیآورد. اکنون در سیلیکونولی اوضاع برعکس شدهاست. بخش خصوصی آنقدر در این بخش سرمایهگذاری کردهاست که دولت از آنها، چیزهایی را که جنبه دفاعی دارد، درخواست میکند. حال به این فکر کنید که عربستان چقدر با این نوع تفکر فاصله دارد؟ خود ما چقدر با این وضعیت فاصلهداریم؟ ما سیستم دولتی داریم که نفتی است. عقل ما دست نفت است. هر زمان ما را از نفت جدا کردند، در مسیر درست بهپیش خواهیم رفت.
آن زمان خواهیم فهمید که باید فکر و کار کنیم و زحمت بکشیم. تا زمانی که پول آبباریکه دولتی و حقوق بازنشستگی و پولهای پدر وجود دارد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد.